وقتی با خودم فکر میکنم و معجزه ای که اتفاق افتاده 

که اگر هر انسان دیگری برایم تعریفش میکرد متهم به دروغ گویی میشد 

زندگی من چیزهایی داشت 

هدف داشت،تلاش داشت ، موفقیت داشت  

ولی سیاه بود 

سیاه سیاه 

آن دختر رنگی وارد شد 

زندگ یمن همان بود 

اما نور پاشید 

اگر من و از اون چاه در آوردی خواهش میکنم تنهام نزار 

تحمل اون زندگی قدیمی و ندارم 

حالا که این روزهارو چشیدم دیگه تحمل اون روزهارو ندارم 

تحمل اون ترس ها رو ندارم 

اگر بره 

اگر بره 

تموم میشم 

 

 

+این نوشته هارو نمیخونه مسلما

شاه کار

من فقط دوست دارم یک بار آن گوشه ی بالای ابرویت را ببوسم .. 

من از اون آسمون آبی میخوام ..

خدایا شکرت .. 

خواب شب یکی از بهترین های آفرینش ِ

ـآقا تو رو بخدا .. تو رو خدا ولمون کن 

 

اون مرد مریض بود 

 

وای ...