فکر میکنم اساسا عده ی زیادی اسیر اسمی به نام ترنسکشوال میشن ، یعنی ال ها و جی هایی که دچار ترنس پنداری برخلاف ترنس های واقعی میشن .

من به عنوان کسی که توی این مسیر افتادم و نزدیک به سه سال توش دست و پا زدم و رنج های خاص اون و چشیدم ولی بعدش بیرون اومد

فکر میره به این سمت که چرا این اتفاق برای بعضی از هوموها میافته و برای بعضی نه و چرا برای این بعضی اتفاق میافته

فکر میکنم یکی از دلایلش علایق اروتیکی باشه که جز از دیرچه ی دگرجنسگرایی ارضا شدنی نیست ، دخترانی که توی علاقشون گم میشیم فقط به یک طریق قابل به دست آورذن اند، ما مرد باشیم

این علاقه اونقدر شدید میشه که تصورات ما برای ارضای خودش تصمیم میگیره که این اتفاق محال و به گونه ای انجام پذیر کنه.

همه ی این تفکرات وقتی همراه با چاشنی مردانگی میشه که عده ای از هومو های دختر دارند، و در کنار اون میتونه تحریکان دخترانی که به خاطر مقداری از خصوصیات مردانه به این دختران هومو علاقه مند بشن.

این دختران هم که مسلما گرایشی به زنان دارند اما ترس و عذاب وجدان و فرار از غیرعادی تلقی شدن اونهارو مسما میکنه از اون دختر هوموی بیچاره یک مرد بسازن تا با خیال راحت بهش عشق بورزن و کنارش باشن

همه ی این اتفاقا کنار هم میتونه ی فاجعه درست کنه ف میتونه ی انسان و نابود کنه 

نظر شما چیه ؟

حالا که ابر هست 

حالا که نزدیک ب شش ماهِ دارم یک زندگی کاملا متفاوت و احساس میکنم

حالا که معنی انسان و میفهمم

حالا که ابر همه ی جهان بینی من و تغییر داد

حالا که من ی دنیای رنگی و ساده و زیبا دارم

حالا که اگه ابر نبود روزی هزار بار میمردم

حالا .. همین حالا

به خاطر همه چیز ازت ممنونم

آخه جالبیش برای من این بود دکتری تایید ترنسکشوال بودن من و نوشت که هومو هارو قبول داشت ! 

 

+ شاید اگه وجدان داشته باشم برم پیشش و بفهمونم بهش اشتباه میکنه

ابر از همه زیبا ترِ

بشین توی عروسی ی آهنگ بند تنبونی گوش بده و

برای هزارمین بار

اما بری اولین بار بفهم چی میگه

_ از وقتی با تو هستم

دنیا رو میپرستم !

صد تا فیلسوف بخوان این حرف و بزنن نمیتونن

زد توی خال !