وقتی تنها باشی همه چیز فرق میکنه 

همه چیز همون قبلیست، ولی فرق داره 

تنها که هستی، سکوت توی ذهنت تو رو به جنون میرسونه 

جنون نرمی که لایه ایه هات و پر میکنی 

گاها به خشونت میرسه و بعد آروم میشه 

دیوار ها آوار اند 

صدای نفس هات و میشنوی و میمیری 

حالا که تنها نیستی تازه میفهمی 

دیوار ها صاف و راحت سر جاشون ایستاده اند ، کار ی به کار تو ندارند، از کنار هم رد میشید 

ساده و آروم 

کلمات توی ذهنت فروکش میکنن 

تنها که نیستی همه چیز فرق داره 

ثانیه ها کند میشن توی بو کردن نون های قندی 

صحنه ها آروم و کش دار میشن تا لذتشون راحت ببری 

آدمها ال و جی و بی و کیو و تی و اس نیستند 

آدما یا تنهان، یا نیستن

لیبل طا قاف

همش دوس دارم با خودم تکرار کنم 

دوس دارم مدام حواسم باشه که عقاید قدیمیم زیر سوال رفته 

دوس دارم همش بگم که هیچ تغییری که قاب توجه باشه ایجاد نشده 

تهران همون تهرانیِ که ازش متنفر بودی .. همون تهران خاکستریِ آلوده ی پر از گرگ 

آدما.. همون آدمان، همونایی که شیره ات و میکشیدن 

روزمرگی .. همون روزمرگیِ .. همون تکرار و توالیِ حال بهم زن ، همون آرزو ها و رویا های از دست رفته

قلبها همون قلبهاست .. همون قلبای خشک و خسته و تنها و زجر کشیده 

دو تا از همین قلبارو تصور کن 

دو سر شهر ن

بعد بزارشون کنار هم 

تعجب میکنی وقتی دارن همدیگر و نوازش میکنن 

باورت نمیشه که دارن به هم کمک میکنن 

و زخم های همدیگر و میبوسن 

نه باورت نمیشه .. 

منم باورم نمیشه 

شاید فقط ی افسانه است .. 

ی افسانه ای که اشکت و درمیاره 

زخم ها خوب میشن 

میشن ی خاطره ی دور .. ی شوخی 

گرم میشن  

شاد میشن 

و شاد میمونن .. 

خوشبختی یعنی وقتی سرت و میزاری روی بالشت گرمِ گرم باشی 

و فکر کنی یعنی از این هم بهتر میشه ؟ 

با لبخند جواب بدی میشه .

من آرایش کننده نیستم 

ولی آرایش کنندگان و دوست دارم !